ارزون سرا




نصیحت به انگشت شصت و استحاله فرهنگی!

نویسنده: رحیم انتصاری
30 بهمن 94 ساعت 21:20
نصیحت به انگشت شصت و استحاله فرهنگی!

چند ماه قبل انگشت شصتم رفت لای در ماشین! نفهمیدم چرا این اتفاق دردناک افتاد ولی کمی خرید داشتم و از ماشین پیاده می شدم که همانوقت اشنایی رسید و مشغول سلام و علیک شدیم و حواسم پرت شد و در ماشین را محکم روی انگشت شصتم کوبیدم! اتفاق واقعا دردناکی بود بخصوص چند ساعت اول ولی از انجاییکه من ادمی هستم که وقتی اتفاقی می افتد در پس ان چیزهای دیگری می بینم!   برای همین خیره شدن به انگشت شصتم یکی از مشغولیات روزانه و گذران اوقات فراغتم بود! زیر ناخن کاملا سیاه شد اول سیاه مایل به قرمز و البته دردناک  بعد هم سیاه که طبعا خونمردگی بود بعد ارام ارام ناخن لق شد! دلیلش هم واضح بود یک ناخن جدید از ریشه در حال پا گرفتن و رشد و نمو بود که ارام ارام همانطور که ناخن جدید متولد می شد ناخن قدیمی و شکسته و زخمی لق تر شد تا تدریجا ناخن قدیمی را از جا کند و جایش نشست....یک ناخن ظریف و نازک ولی شفاف و روشن که ارام ارام استحکام بیشتری یافت و تبدیل به یک ناخن خوب و برازنده شد! البته جایی از ناخن که در ماشین روی ان کوبیده شده بود هنوز حالت فرو رفتگی داشت که ان هم تدریجا اصلاح شد و من مرگ  ریشه زدن دوباره  و تولد را در یکی از اعضای بدنم به طور واضح  مشاهده کردم! و در حقیقت ان انگشت مانده لای در ماشین  بشدت بنده را دچار تاملات فلسفی کرد! "تولد" و " مرگ" بزرگترین و سترگ ترین واقعیت زندگی است....

انگشت شصت انگشت بسیار مهمی در فرهنگ ماست برای همین لازم است زیبا و خوش فرم باشد! نه به این خاطر که کلیدی ترین انگشت برای برداشتن اجسام و کارهای روزانه است بلکه فقط به این خاطر که علاوه بر کارهای روزانه کار فرهنگی هم انجام می دهد! از ان جهت که گاهی اوقات بعنوان "بی لاخ" به کار می رود!...بی لاخ یک نماد است گاهی اوقات یک نماد به اندازه انکه بایستی و یکساعت حرف بزنی کارایی دارد! و از قدیم الایام اگر کسی  می خواسته مثلا به کسی فحشی بدهد و یا به او بگویید"ببین! هیچ غلطی نتوانستی بکنی!"(لفظ مودبانه اش را گفتم!) انگشت شصتش را به او نشان می داده و این حرکت ان منظور فوق الذکر را به نحو احسن! به طرف مقابل میرساند!......بچه بودم که این حرکت را در تاترهای همشهری محبوبمان ارحام صدر دیدم جای دیگری در وبلاگ قبلیم گفته ام که یکی از بهترین خاطرات من در نوجوانی این بود  که شوهر عمه اهل حالی داشتم که یک ویدئو خوب و کلکسیونی از فیلمفارسی و فیلمهای  جیمز باند و سینمای کلاسیک و همچنین تاترهای ارحام صدر داشت که در ان دوران بسیار کم یاب بود که هر وقت به خانه عمه ام می رفتم بطور کنترل شده اجازه می یافتیم که ان فیلمها را ببینیم و کنترلش هم به این صورت بود که همه اقوام و فامیل که تعدادشان هم زیاد بود روبروی تلویزیون میخکوب می شدند و به همراهی تخمه و بعضا سیگار و قلیان فیلم را دنبال می کردند و وقتی هم صحنه ای در فیلم می امد که مناسب ما بچه ها نبودهمه فریاد می کشیدند"بزن جلو!" که البته چون ویدئو ها در انزمان کنترل از راه دور نداشت تا می خواستند ان صحنه را با عجله رد کنند ما کلی چیز! دیده بودیم....تماشای فیلم در ان دوران داستانی داشت! تلویزیون ان دوران که چیزی نداشت و اگر کسی می خواست در ان دوران فیلمی ببیند باید شبانه و یواشکی می رفت یک ویدئو سنگین  از جایی گیر می اوردبعد انرا در پارچه ای می پیچید تا استتار شود! و انرا در صندوق عقب ماشین جاسازی می کرد و یک خانه خالی پیدا کرد بعد یکنفر نگهبانی می داد که کسی از کوچه رد نشود و بالاخره  می رفتند داخل خانه و چراغها را خاموش می کردند و ویدئو را روشن می کردند که مثلا فیلم قیصر را تماشا کنند!(خود من خاطره ای بسیار جالب از یک چنین کاری با دوستانم در دوران دبیرستان دارم که اگر شد در اینده خواهم نوشت.البته در دوران دبیرستان ما ویدئو ممنوع نبود ولی بنا به دلایلی مجبور شدیم به یک چنین روشی فیلم بیینیم!..) شاید این کارها برای دیدن فقط یک فیلم برای بچه های امروزی مسخره باشد ولی این قاعده کشورهای جهان سوم است باید بها بپردازی تا ثابت شود برخی کارها اشتباه و بی فایده است .....

ارحام صدر در تاترهایش به شیوه های بسیار طنز امیزی از این حرکت استفاده می کرد و هر وقت هم به این صحنه های می رسید بزرگترها هشدار می دادند که "مواظب باشید انگشت شصتتان را به کسی نشان ندهید چون کار بسیار زشتی است! و طبعا تا سن نوجوانی همیشه فکر می کردیم این کار خیلی زشتی است در حد فحش خواهر و مادر! البته واقعیت این است که شاید این عمل به ان زشتی ها هم نباشد ولی از انجا که ما در خانواده ای مذهبی بزرگ شده ایم کمی در باره ان اغراق شده بود! ولی یکبار شاهد اتفاق عجیبی بودم و ان اتفاق وقتی بود که برای اولین بار سوار هواپیما شدم.....

وقتی از هواپیما پیدا شدم دیدم که یکی از راننده هایی که مسافرین را سوار کرده و به سالن فرودگاه می برد خیلی جدی و بدون هیچ دعوا عداوت و اختلاف نظری انگشت شصتش را به مهماندار هواپیما که  طبعا دخترخانم برازنده ای هم بود نشان داد و ان خانم هم ان عمل را با عکس العملی مشابه جواب داد! و در حقیقت با این علامت به همدیگر اعلام کردند که انتقال مسافرین به خوبی انجام شده.... می خواستم شاخ دربیاورم! چرا ان مرد بی ادب به ان خانم زیبا بی لاخی حواله کرد و ان خانم هم بی لاخ متقابلی به او نشان داد!؟....مدتی ذهنم مشغول ان اتفاق بود که عاقبت فهمیدم مفهوم نشان دادن انگشت شصت در فرهنگ ما با مفهوم ان در کشورهای غربی کاملا متفاوت و در حقیقت متضاد است! یعنی اینکه در فرهنگ غربی ها نشان دادن انگشت شصت معنی خوبی دارد و ان انگشتی که با نشان دادنش فحش می دهند در حقیقت انگشت وسط است! و در فرودگاه که غربزده ترین جای این کشور است! چون  هواپیمایش غربی است زبانش انگلیسی است غذایش شکیل و اسپورت است !مهماندارهایش خوشگلند! و در ضمن زود هم به مقصد می رسی! برخی رفتارها هم به رفتار خارجی ها بیشتر می ماند تا رفتار خودمانیها....

از خودم پرسیدم چرا این اتفاق افتاده!؟ چرا حرکتی که نماد یک فحش در فرهنگ ماست ارام ارام خودش را بعنوان یک عمل مثبت و "لایک" جا باز کرده؟ شما زیر همین متن را نگاه کنید! یک بیل لاخ زشت و شرم اور وجود دارد که اکر شما مثلا از این متن خوشتان امد باید روی ان بی لاخ کلیک کنید!....این عمل به اعتقاد من در حقیقت نوعی استحاله فرهنگی است! که گریبانگیر ما شده که البته بنده شخصا بعد از تحقیقات و پژوهشهای فراوان و گسترده در مورد این استحاله فرهنگی شرم اور نهایتا به این جمله از دایی جان ناپلئون رسیدم! دایی جان در یکی از قسمتهای این سریال  وقتی با یک افتضاح ناموسی در خانواده اشرافی و پوشالیش مواجه می شود برای توجیه ان رفتارهای غیر اخلاقی  فریاد می کشد "این انگلیسی های خبیث بر ضد ناموس ما توطئه کرده اند!" و از انجا به اعتقاد بنده دایی جان ناپلئون یکی از نمادهای برجسته ماست! چون خیلی از رفتارها و طرز فکرهایش برای ما اشنا است! تا انجاکه باید تمام حرفهایش را با زر نوشت و قاب کرد و به دیوار اویخت! من هم با ایشان موافقم و به به اعتقاد من به احتمال بسیار زیاد توطئه استکبار و بخصوص این انگلیسی های خبیث در میان است که می خواهند فرهنگ ما را دچار استحاله کند و در حقیقت یک نماد مبتذل و شرم اور را به عنوان یک نماد مثبت حتی در حد لایک! به ما تحمیل کنند!امن همینجا از دوستان بلاگ اسکای خواهش می کنم حالا که ما اوارگان بلاگفا به خانه شما پناه اورده ایم! لااقل این نماد زشت و  شرم اور را از زیر پستهای ما بردارند و یا لااقل چیز دیگری جایگزین ان کنند مثلا می توانند در پایین پست یک بی لاخ بگذارند و یک دسته گل! هر کس مثلا از این متن خوشش امد روی گل کلیک کند و هر کس هم خوشش نیامد روی انگشت شصت کلیک کرده و در حقیقت یک بی لاخ حواله ما که نویسنده این وبلاگ هستیم کند! و یا لااقل اگر بر عدم تغییر این علامت منحوس! اصرار دارند لااقل یک بی لاخ خفیف تر و ملایمتری بگذارند! چون این چیزی که این دوستان در این پایین گذاشته اند از ان بی لاخ های نتراشیده و نخراشیده است که اگر خدای ناکرده شب ناغافل به سراغ ادم بیاید زهره  و  زندق ادم می پوکد!

هنوز هم به انگشت شصتم نگاه می کنم...انگشتی نو صفر کیلومتر و براق ...به او نصیحت می کنم ادب و نزاکت را رعایت کرده و هیچ گاه به ناحق بی لاخش را حواله کسی نکند و در ضمن فریب استحاله فرهنگی این انگلیسیهای خبیث را نخورد!

امتیاز دهی به مقاله



 
ثبت نظر، سوال و ... :
شما می توانید درباره نصیحت به انگشت شصت و استحاله فرهنگی! نظر دهید یا سوال بپرسید:
نام و نام خانوادگی:
ارسال
نظرات (0)
ترتیب
کلمات کلیدی: انگشت شصت ، |تولد| و | مرگ| ، استحاله فرهنگی ، اوارگان بلاگفا ، لای در ماشین ، انگشت بسیار مهمی در فرهنگ ماست ، نماد یک فحش در فرهنگ ماست